
شقايق سوخته دل
امروز به ميهماني رضا آمدهايم
با هم به گلستان صفا آمدهايم
مانند شقايقي همه سوخته دل
محتاج و غريب و بينوا آمدهايم
در سنگر عشق و كرمش پاي نهاديم
چون كفتر گنبد طلا آمدهايم
امروز كنار پنجره فولادي
دلخسته و با دست دعا آمدهايم
ما زائر بارگاه عشقش هستيم
اي دل تو مگو كنون چرا آمدهايم؟
محتاج كرم گشته و در بند اسيريم
با بارگنه بهر شفا آمدهايم
شاعر:معصومه حيدري
***
نگاه آهو
آهو از كجا فهميد
بايد از تو يارى خواست؟
از پناه تو بايد
سايه اى بهارى خواست؟
آهو از كجا فهميد
با تو مى شود آرام؟
با نگاه تو آهو
پيش پاى تو شد رام
تو به مهربان بودن
شهره در زمين بودى
مهربان فراوان بود
مهربان ترين بودى
مى دهى نجات از مرگ
آهوى فرارى را
مى كنى جدا از او
ترس و بيقرارى را
شاعر قاسم رفيعا
***
عشق بى نهايت
دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى رضا !
مى آيم به سوى تو
تو اى عشق بى نهايت !
و تو
عاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوى
و هاى هاى اشكهايم
به زيارت تو
از ديدگانم جارى مى شود
اى ملكه دلهاى خسته !
تو جام مرا پر از شراب معنويت مى سازى
و من
عاشقانه نامت را فرياد مى زنم :
اى امام هشتمين !
اى ضامن آهوان رميده !
تو معيار سنجش صداقت هستى
تو آسمان زلال دلها هستى
* * *
عشق،
پنجره فولادت را معنا مى كند
و دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى ضريح سراسر نور !
با دلى آكنده از صداقتهاى تو
با جامى تهى از عشق
و چشمانى بر گل نشسته
به سوى تو مى آيم
و پرندگان حرمت
عروجت را معنا مى كنند
و عاشقانه دانه از لانه نور برمى چينند
و تو را مى ستايند
اى بزرگ ترين واژه كلام !
تو عروج آسمانى كرده اى
و تمامى زائران ضريحت را
به سوگ عشق نشانده اى
كه همه سينه ها و همه جانها
تو را مى طلبد
اى غريب الغربا !
شاعر: محبوبه باقري آزاد
***
رؤياى آسمانى
شبى تنها
ميان اين همه رؤيا
تو را ديدم ...
تو را با قامتى زيبا
ميان دشتى از گلها
كنارت بحر آبى رنگ
و دستانت پر از گلبوته هاى نور
پر از گلبرگ ياس و سوسن و مريم
و من سر تا به پا حيرت
دلم سنگين از اين غمها
از اين دنيا
كه ناگه
آهويى رعنا
در آغوش تو شد آرام
صدايى از دل دريا
چنين مى خواند :
به قربان پناه گرمت اى مولا !
تمام صورتم را اشك ها پر كرده بود، آرى
چنين رؤيا مرا واداشت
كه بنويسم :
به قربان پناه گرم تو آقا !
:: بازدید از این مطلب : 1033
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39